راه دقيقي براي گفتن اينکه يک شيئي منحصر به فرد يک گزاره را قانع ميکند، وجود ندارد. بعضي از مؤلفان علامت
را استفاده ميکنند.
جمله بالا بدين معناست که «يک شيئي منحصر به فرد x وجود دارد که(King(xرا قانع ميکند «يا غير رسمي تر بگوييم» دقيقاً يک King وجود دارد.
عملگر يکتايي:براي مفهوم يکتايي استفاده ميکنيم.
علامت(xp(xعموماً براي بازنمايي مستقيم شيئي مورد نظر استفاده ميشود.
انواع علائم:تعدادي از علائم رايج در منطق مرتبه اول:
استفاده از منطق مرتبه اول:
دامنه Kinship
اصل موضوعات، تعاريف و قضايا
دامنه مجموعهها
علائم خاص براي مجموعهها، ليستها و محاسبات
طرح پرسش و گرفتن پاسخ
عاملهاي منطق براي دنياي Wumpus:
ما معماري سه عامل را در نظر ميگيريم:
1)عاملهاي (reflex) که فقط ادراکات و عملياتشان رامطابق هم طبقهبندي ميکنند.
2)عاملهاي مبتني بر مدل (model-based) که بازنمايي داخلي از دنيا را تشکيل ميدهند و از آن براي عملکردشان استفاده ميکنند.
3)عاملهاي مبتني بر هدف goal-based که اهداف را صورت ميدهند و سعي دارند تا به آنها برسند. (عاملهاي مبتني بر هدف معمولاً عاملهاي مبتني بر مدل نيز هستند.)
عامل واکنشي ساده:
سادهترين نوع ممکن عامل، قوانيني دارد که مستقيماً ادراکات را به عمليات مرتبط ميسازد. اين قوانين مشابه واکنش يا غرايز هستند.
محدوديتهاي عاملهاي واکنشي ساده:
وجود مسائلي که بايد به عامل از طريق بازنمايي دنيا فهمانده شود.
عاملهاي واکنشي نميتوانند از حلقههاي نامحدود اجتناب ورزند.
بازنمايي تغيير در دنيا:
در طراحي عامل، تمام ادراکات به پايگاه دانش اضافه ميشود، و در اصل تاريخچه ادراک تمام آن چيزهايي است که در مورد دنيا بايد دانسته شود. اگر ما قوانيني داشته باشيم که به گذشته به همان خوبي زمان جاري رجوع کنند، ميتوانيم قابليتهاي يک عامل را براي يافتن جايي که عملکرد بهينه دارد، افزايش دهيم.
هر سيستمي که تصميماتي را بر پايه ادراکات گذشته ميگيرد، ميتواند براي استفاده مجدد از جملاتي در مورد حالت جاري، دوباره نوشته شود، به شرط اينکه اين جملات به محض رسيدن هر درک تازهاي و در عمل تازهاي که انجام ميشود، به روز درآورده شود.
قوانيني که روشهايي در آن دنيا ميتواند تغيير کند (تغيير نکند) را تعريف ميکنند، قوانين diachronic ناميده ميشوند که از زبان يوناني به معناي «سرتاسر زمان» برگرفته شده است. بازنمايي تغييرات يکي از مهمترين حيطهها در بازنمايي دانش است.
سادهترين راه براي کنار آمدن با تغييرات، تغيير پايگاه دانش است.
محاسبه موقعيت:
محاسبه موقعيت (Situation Calculus) روش خاصي براي تعريف تغييرات در منطق مرتبه اول است.
تصوري که از دنيا ميشود، آن را به صورت دنبالهاي از موقعيتها در نظر ميگيرد، که هر کدام از آنها يک "snapshot" از حالت دنيا است.
استنتاج خواص پنهاني دنيا:
زماني که عامل بتواند تشخيص دهد که کجا قرار دارد، ميتواند کيفيتها را با محل، به جاي موقعيت تطبيق دهد.