پای سیب
plea درخواست . تقاضا . دفاعیه (دادگاه) خیلی خسته .خیلی خسته کننده تصادف کردن . برخورد کردن تایید کردن Pharmacist filling preion and talking on telephone...Female pharmacist who confirms mark of medicine verify تایید کردن پیش بینی کردن . منتظر چیزی بودن soccer goalie anticipating the ball دو راهی . تنگنا . وضعیت دشوار مسیر انحرافی . بیراهه شایستگی . لیاقت ارسال کردن . فرستادن transmitter and receiver کم کردن .تسکین دادن (درد) . عزل کردن . آزاد کردن . راحت شدن how to relieve stress؟ relieved face A dog lifts his leg to relieve himself on a yellow fire hydrant. Businesswoman getting a fired note on her laptop baffle متحیر ساختن . گیج کردن با عرض پوزش از اینکه این هفته نتونستم جمعه شب آپ کنم
weary
collide
confirm
anticipate
dilemma
detour
merit
transmit
relieve
Design By : P I C H A K . N E T |