پای سیب
unearth : dig up : discover از زیر خاک بیرون آوردن و کشف کردن حرکت کردن . جایی را ترک کردن . تغییرکردن . مردن منطبق شدن . همزمان بودن Maybe the two events coincide لغو کردن . باطل کردن . فسخ کردن بدهکار و مقروض . مدیون نوشته خوانا پلاکارد و شعارنوشته همه گیر . واگیردار و مسری . اپی دمی روحانیون . روحانیت مرسوم و رایج شفاف و واضح Transparent light bulb سوزاندن (دست و پا) با آب جوش . شستن (قابلمه) با آب گرم Scalding Milk خب امیدوارم همه دوستان امتحانات رو به خوبی داده باشند! فقط چندتا درس دیگه تا پایان کتاب 504 مونده... طاقت بیارید.
coincide : coincidence : concurrence : correspond : occupy in same time
debtor : person who owes sth to another
contagious : spreeding from one to another by contact
scald : burn with hot liquid or steam
Design By : P I C H A K . N E T |