پای سیب

Approach : come near or nearer to

1-نزدیک شدن   

2- رویکرد

3-پرواز قبل از فرود

     

Detect : discover ; find out

 detect all viruses.

Defect : fault ; that which is wrong

 Red eye defect is removed

Neglect : give too little care or attention to

     Neglected Child

Employee : a person who works for pay

      

Undoubtedly : certainly ; beyond doubt

    

Popular : liked by most people

 Popularity Report  

Thorough : being all that is needed ; complete

 

Client : person for whom a lawyer acts ; customer

     

Comprehensive : including much ; covering completely

 Comprehensive mosque 

 a comprehensive approach

Deceive : make someone believe as true something that is false ;mislead

 

 do my eyes deceive me?

 abandon to lie and deceive

 liquid-lamps-deceive-others 

Defraud : take money , rights , etc ; away by cheating

  conspiracy to defraud


نوشته شده در شنبه 88/5/17ساعت 3:56 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

عکس هایی از بازیگر زن مورد علاقه ام ناتالی پرتمن در کنار اسکارلت جانسون در فیلم the other bolyen girl

 

(L-R) Actress Scarlett Johansson, Actor Eric Bana and Actress Natalie Portman attend the

 

(L-R) Director Juston Chadwick, Actress Scarlett Johansson, Actress Natalie Portman and Actor Eric Bana attend the

 

Actress Natalie Portman attends the Marc Jacobs show during the Olympus Fashion Week Spring 2005 at Pier 54 September 13, 2004 in New York City.

 

Actress Natalie Portman attends the premiere of

 

Actress Natalie Portman attends the

 

Actress Natalie Portman attends

 

Actress Natalie Portman visits the Apple Store in Soho on April 24, 2009 in New York City. (Photo by Rob Loud/Getty Images) *** Local Caption *** Natalie Portman

 

 

Actress Natalie Portman attends

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/5/15ساعت 8:27 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

View Image

 

Emo is like any style, fashion or culture. The term emo is loosely associated with emotionally charged punk rock, however it originally meant emotionally hardcore - modern "emo" music is more of a branch off from what it started out as.
A lot of times, Emo is associated with being bitter, depressed, insecure and resentful.
A bizarre wave of mob emo-bashings is sweeping across Mexico. The movement is being generated on message boards and social networking sites by non-emo youth who highly dislike like the emo look and attitude.
The spark came first in Queretaro on March 7. An estimated 800 young people poured into the city"s Centro Historico hunting for emos to beat the crap out of. They found some. The next weekend it spread to Mexico City, where emos faced off against punks and rockabillies at the Glorieta de Insurgents, the epicenter of emo social space in the capital. There"s also been reports of anti-emo violence in Durango, Colima, and elsewhere.
The question on everyone"s lips right now seems to be, "What the hell is going on?" Been reporting this story since it broke, and we"re looking further into it. Updates in the near future. 

 

اگر آی.اس.پی شما فیلیکر رو فیلتر نکرده باشه عکس ها رو می تونید ببینید و الا که...

این هم قیافه ها و سبک موهاشون:

 

EMO-(38) by Nicola Okin Frioli  Emo-(28) by Nicola Okin Frioli  Emo-(33) by Nicola Okin Frioli  Emo-(32) by Nicola Okin Frioli  EMO-(36) by Nicola Okin Frioli 

 

ای جا هم سبک نقاشی هاشون رو ببینید:

http://www.flickr.com/photos/28475414@N07/sets/72157606107391393/with/2658813654/

 

Emo by Alexz Hong.

 مواظب خودتون باشید

 


نوشته شده در یکشنبه 88/5/11ساعت 8:21 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

Tradition : beliefs , opinion , customs handed down from one generation to another

Rural : in the country

 

Burden: what is carried , a load

       

Campus : grounds of college , university or school

 

Majority : the larger number , greater part ,more than half

 

Assembled : gather together , bring together

 

Explore : go over carefully, look into closely , examine

 

Topic : subject that people think ,write, or talk about

 

Debate : a discussion in which reason for and against something are brought out

 

Evade : get away from by trickery or cleverness

 attack or evade

Probe : search into, examine thoroughly , investigate

 

Reform :make better . improve by removing faults

 

 

                          :sprint:لغات این هفته مهم هستند تندی یاد بگرید:sprint:


نوشته شده در شنبه 88/5/10ساعت 4:46 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

- برنامه نویس برنامه نرم افزار را می‌نویسد و معتقد است که هیچ خطایی ندارد.

2- نرم افزار تست می‌شود. 20 خطا پیدا می‌شود.

3- برنامه نویس 10 خطا را اصلاح می‌کند و به واحد تست توضیح می‌دهد که 10 مورد دیگر واقعاً خطا نیستند.

4- واحد تست نرم افزار متوجه می‌شود 5 مورد از اصلاحات انجام شده کار نمی‌کنند و 15 خطای جدید هم کشف می‌کند.

5- مراحل 3 و 4 سه بار تکرار می‌شود.

6- به خاطر فشار بازاریابی و اعلام عمومی زود هنگام که بر اساس زمانبندی خوش‌بینانه برنامه نویسی انجام شده است، نرم افزار منتشر می‌شود.

7- کاربران 137 خطای جدید پیدا می‌کنند.

8- برنامه نویس پول خود را دریافت کرده است و دیگر نمی‌توان او را پیدا کرد.

9- تیم جدید برنامه نویسی تقریباً تمام 137 خطا را اصلاح می‌کند اما 546 خطای دیگر به نرم افزار اضافه می‌کند.

10- برنامه نویس اصلی به واحد تست نرم افزار که پول کمی دریافت کرده‌اند از فیجی یک کارت پستال می‌فرستد. کل افراد واحد تست کار را رها می‌کنند.

11- شرکت رقیب فرصت طلب با استفاده از سود حاصل از فروش آخرین نسخه نرم افزار که 783 خطا دارد، شرکت را می‌خرد.

12- مدیر عامل جدید تعیین می‌شود. او یک برنامه نویس استخدام می‌کند تا نرم افزار موجود را بازنویسی کند.

13- برنامه نویس برنامه نرم افزار را می‌نویسد و معتقد است که هیچ خطایی ندارد...




Software Development Cycles

  1. Programmer produces code he believes is bug-free.
  2. Product is tested. 20 bugs are found.
  3. Programmer fixes 10 of the bugs and explains to the testing
department that the other 10 aren’t really bugs.
  4. Testing department finds that five of the fixes didn’t work and
discovers 15 new bugs.
  5. Repeat three times steps 3 and 4.
  6. Due to marketing pressure and an extremely premature product
announcement based on overly-optimistic programming schedule, the
product is released.
  7. Users find 137 new bugs.
  8. Original programmer, having cashed his royalty check, is nowhere
to be found.
  9. Newly-assembled programming team fixes almost all of the 137
bugs, but introduce 456 new ones.
 10. Original programmer sends underpaid testing department a
postcard from Fiji. Entire testing department quits.
 11. Company is bought in a hostile takeover by competitor using
profits from their latest release, which had 783 bugs.
 12. New CEO is brought in by board of directors. He hires a
programmer to redo program from scratch.
 13. Programmer produces code he believes is bug-free…

 

 

 

 

------------------------------------------

 

بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: «این دومین باری است که برایتان می نویسم و برای این که بار قبل پاسخی نداده اید، گلایه ای ندارم ؛ چراکه موضوع از نظر من نیز احمقانه است! به هر حال ، موضوع این است که طبق یک رسم قدیمی ، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستنی بخورد. سالهاست که ما پس از شام رای گیری می کنیم و براساس اکثریت آرائ نوع بستنی ، انتخاب و خریداری می شود. این را هم باید بگویم که من بتازگی یک خودروی شورولت پونتیاک جدید خریده ام و با خرید این خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه برای تهیه بستنی دچار مشکل شده است.

لطفا دقت بفرمایید! هر دفعه که برای خرید بستنی وانیلی به مغازه می روم و به خودرو بازمی گردم ، ماشین روشن نمی شود؛ اما هر بستنی دیگری که بخرم ، چنین مشکلی نخواهم داشت. خواهش می کنم درک کنید که این مساله برای من بسیار جدی و دردسرآفرین است و من هرگز قصد شوخی با شما را ندارم. می خواهم بپرسم چطور می شود پونتیاک من وقتی بستنی وانیلی می خرم ، روشن نمی شود؛ اما با هر بستنی دیگری راحت استارت می خورد؟

مدیر شرکت به نامه دریافتی از این مشتری عجیب ، با شک و تردید برخورد کرد؛ اما از روی وظیفه و تعهد، یک مهندس را مامور بررسی مساله کرد. مهندس خبره شرکت ، شب هنگام پس از شام با مشتری قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستنی فروشی رفتند. آن شب نوبت بستنی وانیلی بود. پس از خرید بستنی ، همان طور که در نامه شرح داده شد، ماشین روشن نشد!مهندس جوان و جویای راه حل ، 3 شب پیاپی دیگر نیز با صاحب خودرو وعده کرد. یک شب نوبت بستنی شکلاتی بود، ماشین روشن شد. شب بعد بستنی توت فرنگی و خودرو براحتی استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستنی وانیلی شد و باز ماشین روشن نشد!

نماینده شرکت به جای این که به فکر یافتن دلیل حساسیت داشتن خودرو به بستنی وانیلی باشد، تلاش کرد با موضوع منطقی و متفکرانه برخورد کند. او مشاهداتی را از لحظه ترک منزل مشتری تا خریدن بستنی و بازگشت به ماشین و استارت زدن برای انواع بستنی ثبت کرد. این مشاهده و ثبت اتفاق ها و مدت زمان آنها، نکته جالبی را به او نشان داد: بستنی وانیلی پرطرفدار و پرفروش است و نزدیک در مغازه در قفسه ها چیده می شود؛ اما دیگر بستنی ها داخل مغازه و دورتر از در قرار می گیرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خرید بستنی و برگشتن و استارت زدن برای بستنی وانیلی کمتر از دیگر بستنی هاست.

این مدت زمان مهندس را به تحلیل علمی موضوع راهنمایی کرد و او دریافت پدیده ای به نام قفل بخار(Vapor Lock) باعث بروز این مشکل می شود. روشن شدن خیلی زود خودرو پس از خاموش شدن ، به دلیل تراکم بخار در موتور و پیستون ها مساله اصلی شرکت ، پونتیاک و مشتری بود.

نتیجه:
مشتریان ما به زبانهای مختلفی سخن می گویند. ایشان از ادبیات متفاوتی برای کلام گفتن بهره می گیرند. اگر حرف مشتری را خوب گوش کنیم ، می توانیم با توجه به لحن گفتار ایشان درک فراتری از آنچه می خواهند به گوش ما برسانند، داشته باشیم.

آیا همه حرفهای مشتریان ما باید منطقی ، اصولی و مرتبط با موضوع باشد؟ اگر مشتری چیزی می گوید که به نظر مسخره و بی ربط است ، یا شکایتی عجیب را طرح می کند، چگونه برخوردی شایسته اوست؟

یک اتفاق نادر برای یک مشتری و پیام بظاهر احمقانه او می تواند روشنگر مسیر بهترین و زبده ترین مهندسان جنرال موتورز باشد. مثال ساده ای که نقل شد، تاکید بر این موضوع دارد که مشتری بهترین راهنما و کمک ما در بهتر شدن محصول و خدمات بنگاه ماست. اگر در پی نوآوری هستیم ، باید به طور جدی سازوکار «خوب گوش دادن» و «شنیدن» صدای مشتری را طراحی کنیم. شما مشتریان خود را می شناسید؟ صدایشان به گوشتان می رسد؟

بی ربط و با ربط، حرف مشتری گوهر است


نوشته شده در سه شنبه 88/5/6ساعت 7:29 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

Scarce : rare , hard to get

Annual : once a year , something that appears yearly or last for a year

Persuade : make willing , win over to do believe

 

     Persuade me to read your blog

 

Essential : necessary , very important

Blend : mix together thoroughly , a mixture

Visible: able to be seen

  visible light

Expensive : costly , high-priced

Talent : natural ability

Devise : think out , plan , invent

Wholesale : in large quantity , less than retail in price

 

Vapor : moisture in the air that can be seen , fog , mist

Eliminate : get rid of , omit

Villain :a very wicked person

Dense : thick , closely packed together

  Dense  Fog

Utilize : make use of

Humid : moist , damp

Descend : go or come down from a higher place to a lower place

     

Circulate : go around , go from place to place

Enormous : huge , extremely large

Predict : tell beforehand

Vanish : disappear suddenly

 

 


نوشته شده در شنبه 88/5/3ساعت 3:2 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

Corpse: a dead body , usually of a person

Conceal:hide

Dismal:dark and depressing

Frigid:very cold

Inhabit:live in

 

Numb:without the power of felling;deadened

Peril:danger;perilous adj

Recline:lie down;strech out;lean back

Sinister:evil;wicked;dishonest;frightening

Tempt:try to get someone to do something;test;invite

  How does Satan tempt us?  And I don"t want to lead him on

  

Wager:bet


نوشته شده در جمعه 88/4/26ساعت 9:40 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.

خدا گفت: چیزی بگو !



گنجشک گفت: خسته ام.



خدا گفت: از چه ؟



گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.



خدا گفت: مگر مرا نداری ؟



گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .



خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟




گنجشک سکوت کرد. بغض  به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.



خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.



چنان کوچک که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟



گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .



خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !



گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود .



گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود

 


نوشته شده در پنج شنبه 88/4/25ساعت 10:59 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

...................................................................................

 

قابل توجه دانشجویان رشته مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات

تدریس خصوصی و یا نیمه خصوصی درس طراحی الگوریتم ها با قیمت مناسب و توافقی

 

...................................................................................

 

حل نمونه سوالات امتحانی ترم های پیش ویژه دانشجویان دانشگاه پیام نور با بیان کامل نکات تست ها و روند حل سوالات تشریحی پر تکرار در امتحانات این دانشگاه

 

   

 

...................................................................................

 

تلفن تماس : 09127145689

پست الکترونیک: farmad313@yahoo.com

 

...................................................................................

 

 


نوشته شده در دوشنبه 88/4/22ساعت 9:0 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

Abandon: desert, leave without planning to comeback, quit  

ترک کردن؛متروکه 

When Ali abandon his family, the police looking for him 

The soldier could not abandon his friends who were hurt in battle 

Because Mina was poor ,she had to abandon her idea of going to college

 

Keen: sharp, eager, intense, sensitive 

تیز؛شدید؛باهوش  

The butcher"s keen knife cut through the meat 

My dog has a keen sense of smell 

Sara"s keen mind pleased all his teachers

 

Jealous: afraid that the one you love might prefer someone else, wanting what someone else has 

حسود؛غیرتی 

Although my neighbor just bought a new car ,I am not jealous of him

Bing jealous, Mona would not let her boyfriend dance with any of cheerleaders

 

Tact: ability to say the right thing 

کاردانی و تدبیر؛خوش زبانی

By the use of tact, my aunt was able to calm her jealous husband

Your friends will admire you if you use tact and thoughtfulness

 

Oath: a promise that something is true, a curse 

سوگند؛فحش و ناسزا

 

The president will take oath tomorrow

In court, the witness took an oath that he would tell the whole truth

When Shahin discovered that he had been abandoned, he let out an angry oath

The pilot swore an oath to save the passenger"s lives

 

Vacant: empty, not filled 

خالی

Someone is planning to build a house on that vacant lot

I put my coat on that vacant seat

When my landlord broke in,he found that apartment vacant

 

Hardship: something that is hard to bear, difficulty 

مشکلات

 

Gallant: brave, showing respect for women 

دلیر و شجاع؛مودب( نسبت به خانم ها)

The fighter had to face many hardships before he became champion

Zahra was able to overcome one hardship after another

 

Unaccustomed: not used to something 

نا آشنا؛عادت نداشتن به

 

Marjan was unaccustomed to Tehran"s heat, because she is coming from south pole 

Unaccustomed as she was to exercise , Maryam quickly became tired

The king was unaccustomed to having people disobey him

 

Bachelor: a man who has not married 

مرد مجرد

Farshad is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman

 

Qualify: become fit, show that you are able  

صلاحیت کسب کردن

I am trying to qualify for the job that is now vacant

You have be taller than 160cm to qualify as a policeman in our town

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 88/4/19ساعت 4:44 عصر توسط امیرحسین فرمد نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14      >


Design By : P I C H A K . N E T

















>