پای سیب
Used to do 1.بیان یکی از عادت های قدیمی که الان دیگر نداریم We use "used to" for something that happened regularly in the past but no longer happens. 2.بیان آنچــــــــــــــه قبلا حقیقت داشته اما دیگر ندارد We also use it for something that was true but no longer is. عادی بودن "to be used to doing" عادی بودن "Used to do" is different from "to be used to doing" and "to get used to doing" We use "to be used to doing" to say that something is normal, not unusual. عادت کردن "to get used to doing" We use "to get used to doing" to talk about the process of something becoming normal for us. ماخذ :http://www.englishgrammarsecrets.com/usedto/menu.php موفق و موید باشید! I bet you’re looking forward to our phrase of the day as it gets more and more exciting... Best regards از سایت آموزشی : http://www.abaenglish.com/en 1. هندیها کشف کرند که هیچ کس نمیتواند پوشه ای به نام CON را درهیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب... و باور نکردنی است. در مایکروسافت ، کل تیم نمی توانند پاسخ چنین اتفاقی را بدهند!! همین حالا امتحان کنید،فولدری به نام CON را نمیتوانید ذخیره کنید. .2یک فایل تکست خالی باز کنید(کلیک راست،new text document) سپس متن Bush hid the facts را تایپ کرده و آنرا ذخیره کنید. پنجره را بسته و دوباره باز کنید.شکلی عجیب خواهید دید!!:surprised : .3موضوعی جالب و باور نکردنی که توسط برزیلیها کشف شد. مایکروسافت ورد را باز کرده و عبارت زیر را تایپ کرده =rand (200, 99) و دکمه اینتر را بزنید و سپس مشاهده کنید حالا یک چیزه دیگه ...! تابه حال به سنگتراشی های تخت جمشید دقت کردید که تمام مردان دماغشون عقابی بوده...............................................! خب این یعنی چی...؟ یعنی اینکه ایرانی های اصیل و فرزندان کوروش کبـــــــــــیر دماغشون عقابی هست...پس اصالت خود را عمل جراحی نکنید و بدان افتخار هم بکنید ...! ...... 3 نفر با هم میرن ساعت فروشی ، ساعت میخرن 30،000 تومن. یعنی نفری 10،000 تومن دادن. صاحب مغازه بعد از رفتن مشتریان یکباره یادش می افته که گران تر جنس رو فروخته و به شاگردش میگه قیمت ساعت 30000 تومن نبوده 25000 تومن بوده. برو 5000 تومن بهشون برگردون. شاگرد مغازه از این 5 هزار تومن 2هزار تومنشو واسه ی خودش برمیداره . 3 تومن دیگرو میده به اون سه نفر. (نفری 1000 تومن). پس با برگشت 1000 تومن نفری، اونها هرکدوم 9000 تومن دادند. حالا سوال اینجاست اگه 9×3= 27 و 2هزار تومنم که شاگرد مغازه برداشته ، میشه 29هزار تومن پس اون 1000 تومنه دیگه کجاست؟ جایزه نفر اول : یک ماه وی.پی.ان رایگان با معرفی از یک لینک عالی جایزه نفر دوم : یک ماه وی.پی.ان رایگان با معرفی از یک لینک عالی جایزه نفر سوم : یک ماه وی.پی.ان رایگان با معرفی از یک لینک عالی maintain براین عقیده بودن . ادامه دادن . حفظ و نگهداری کردن . خرج شخص یا خانواده ای را دادن Man Maintaining Printing Machine Maintainers place the chocks under the first A-10C Thunderbolt II کم محلی کردن و توهین . تحویل نگرفتن endure : bear , stand , undergo تحمل کردن . دوام آوردن خشم و عصبانیت و غضب در معرض خطر قرار دادن . افشا کردن (توطئه و جنایت) A lady unbuttoning her shirt exposing her bra. افسانه . نوشته های کنار نقشه یا سکه تامل کردن و به فکر فرو رفتن استعفا دادن . ( تن دادن و رضایت دادن : resign onself to ) اساسی و موثر اسکله و بارانداز اصلاح کردن . تجدید نظر کردن رای مخفی دادن . برگه رای حدودا اوایل تیرماه سال پیش بود که شروع بخوندن کتـــــــــاب 504 کردیم وحال تقریبا بعد از حدودا یکسال می تونیم ادعا منیم که 504 کلمه جدید یاد گرفتیم ... ولی باز هم همان توصیــــــــــــــــــــــــــــــــــــه های قدیمی: 1- کلمات را در بستر جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــمله حفظ کنید 2- مرور کلمات و حفظ کردن جملات بیش تر را فراموش نکنید شاید از هفته بعد شروع کنم به مرور درس هایی که خوندیم و طرح امتحانات خود کتاب 504 ولی هنوز مطمئن نیستم که می خوام چه کنم ... البته در انتهای این کتاب 125 کلمه دیگر هم به عنوان کلمات دشوار اما لازم طرح شده ... که واقعــــا هم سخت هستند و شاید شروع به خوندن اونها کردیــــــــم شما هم اگه پیشنهادی ، انتقادی چیزی داشتید بگیــــــــــد: حتما مد نظر قرار می گیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــره! maintain براین عقیده بودن . ادامه دادن . حفظ و نگهداری کردن . خرج شخص یا خانواده ای را دادن Man Maintaining Printing Machine Maintainers place the chocks under the first A-10C Thunderbolt II کم محلی کردن و توهین . تحویل نگرفتن endure : bear , stand , undergo تحمل کردن . دوام آوردن خشم و عصبانیت و غضب در معرض خطر قرار دادن . افشا کردن (توطئه و جنایت) A lady unbuttoning her shirt exposing her bra. افسانه . نوشته های کنار نقشه یا سکه تامل کردن و به فکر فرو رفتن استعفا دادن . ( تن دادن و رضایت دادن : resign onself to ) اساسی و موثر اسکله و بارانداز اصلاح کردن . تجدید نظر کردن رای مخفی دادن . برگه رای حدودا اوایل تیرماه سال پیش بود که شروع بخوندن کتـــــــــاب 504 کردیم وحال تقریبا بعد از حدودا یکسال می تونیم ادعا منیم که 504 کلمه جدید یاد گرفتیم ... ولی باز هم همان توصیــــــــــــــــــــــــــــــــــــه های قدیمی: 1- کلمات را در بستر جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــمله حفظ کنید 2- مرور کلمات و حفظ کردن جملات بیش تر را فراموش نکنید شاید از هفته بعد شروع کنم به مرور درس هایی که خوندیم و طرح امتحانات خود کتاب 504 ولی هنوز مطمئن نیستم که می خوام چه کنم ... البته در انتهای این کتاب 125 کلمه دیگر هم به عنوان کلمات دشوار اما لازم طرح شده ... که واقعــــا هم سخت هستند و شاید شروع به خوندن اونها کردیــــــــم شما هم اگه پیشنهادی ، انتقادی چیزی داشتید بگیــــــــــد: حتما مد نظر قرار می گیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــره! complacent : pleased with oneself : self-satisified خودخواه و ازخودراضی . بیخیال زنبور بی عسل و نیشدار . آدم بدخلق بازسازی یا نوسازی . اعاده حیثیت . به وضع اول برگرداندن آزادی مشروط با قول شرف عمودی و قائم جماعت و فراوانی . تعداد زیادی نامزد برای مقام یا کاری شدن . منصوب کردن . در نظرگرفتن بالقوه و نهفته . احتمالی سردخانه (اجساد) . آرشیو روزنامه ذهن کسی را مشغول کردن . دلنگران رویه و روکش .مبل روکش دار بی توجهی و بی اعتنایی و بی تفاوتی عید مبعث رو هم پیشاپیش به همه تبریک می گم! epidemic : contagious : widespreed همه گیر و مسری(بیماری) . شیوع و انتشار و متدوال شدن obesity : fatness چاقی . فربهی بزرگ جلوه دادن . بزرگ کردن متخصص ماساژ . طبیب مفصلی مانع . سد Woman on horse jumping over obstacle. Obstacle Course Training تهویه و تصفییه کردن (هوا) . مطرح کردن در افکار عمومی Exhaust ventilation system jeopardize : risk : endanger به خطر انداختن منفی(پاسخ و نتیجه) . نگاتیو عکس مستمری . حقوق بازنشستگی . بازنشسته کردن و حقوق بازنشستگی دادن (فعل) حیاتی EMTs loading patient into ambulance شهری . شهرداری Hispanic baby taking oral medication خسته نباشید! کلمات این هفته واقعا جالب بود ...مخصوصا : pension و jeopardize و obesity و chiropractor و obstacle و ventilate نه خداییش چندتاش رو بلد بودی؟! unearth : dig up : discover از زیر خاک بیرون آوردن و کشف کردن حرکت کردن . جایی را ترک کردن . تغییرکردن . مردن منطبق شدن . همزمان بودن Maybe the two events coincide لغو کردن . باطل کردن . فسخ کردن بدهکار و مقروض . مدیون نوشته خوانا پلاکارد و شعارنوشته همه گیر . واگیردار و مسری . اپی دمی روحانیون . روحانیت مرسوم و رایج شفاف و واضح Transparent light bulb سوزاندن (دست و پا) با آب جوش . شستن (قابلمه) با آب گرم Scalding Milk خب امیدوارم همه دوستان امتحانات رو به خوبی داده باشند! فقط چندتا درس دیگه تا پایان کتاب 504 مونده... طاقت بیارید.
Before I give it to you, I want you to try answering the riddle below.
What starts with "t", ends with "t" and is full of "t"?
Make a guess…
Is it difficult? Do you want me to give you a clue?
Then you can say…
To give a hint is the same as saying to give a clue or a suggestion.
Click on the phrase to listen and practice its pronunciation.
So, do you want me to give you a hint for the riddle...?
Read the riddle again because the hints are all there…
Did you get the hints?
The answer is… A teapot!!!
Did you get the correct answer?
در زبان فارسی در واژهها عبارتی از یک زبان خارجی قرار دارد و شکل دگرگون شده آن وارد زبان عامه ما شده است به نمونههای زیر توجه کنید:
زپرتی :
واژة روسیZeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.حتی این کلمه را در فرهنگ دهخدا هم پیدا کنید :زپرتی | لغت نامه دهخدا
هشلهف :
مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسی (I shall have به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژة مسخره آمیز را برای هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.
چُسان فسان:
از واژة روسیCossani Fossaniبه معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
شر و ور:
از واژة فرانسویCharivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
اسکناس:
از واژة روسیAssignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignatبه معنی برگة دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی:
از واژة روسیFkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
نخاله:
یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند
مسئله اینه:
snub : treat cold , scornfully , with contempt
resign : yield : submit : give up
wharf : platform built on the shore and port which ships can load or unload
snub : treat cold , scornfully , with contempt
resign : yield : submit : give up
wharf : platform built on the shore and port which ships can load or unload
rehabilitate : make over in a new form : rank : reputation
parole : conditional freedom : word of honor
potential : capability as opposed to actuality
indifference : lack of attention , interest and care
magnify
chiropractor
obstacle : obstruction : impediment : hinder
ventilate : purify by fresh air
negative
pension
vital
municipal
oral
شفاهی و مربوط به سخنوری . مربوط به دهان(پزشکی)
coincide : coincidence : concurrence : correspond : occupy in same time
debtor : person who owes sth to another
contagious : spreeding from one to another by contact
scald : burn with hot liquid or steam
Design By : P I C H A K . N E T |